آخرین اخبار

عدم ضرورت انتقال مناظرات تخصصی به فضای عمومی

عدم ضرورت انتقال مناظرات تخصصی به فضای عمومی ۱۹ آذر ۱۴۰۴ – ۰۹:۲۴ اخبار فرهنگی اخبار دین ، قرآن و اندیشه مناظره‌ی اخیر حامد کاشانی با سلیمانی اردستانی هرچند با برتری استدلالیِ کاشانی پایان یافت، اما لازم بود درباره‌ی کیفیت برگزاری این مناظره تأمل بیشتری انجام می‌شد. فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: مناظره اخیر میان […]

اشتراک گذاری
19 آذر 1404
0 بازدید
کد مطلب : 44824

عدم ضرورت انتقال مناظرات تخصصی به فضای عمومی

  • ۱۹ آذر ۱۴۰۴ – ۰۹:۲۴
  • اخبار فرهنگی
  • اخبار دین ، قرآن و اندیشه
عدم ضرورت انتقال مناظرات تخصصی به فضای عمومی

مناظره‌ی اخیر حامد کاشانی با سلیمانی اردستانی هرچند با برتری استدلالیِ کاشانی پایان یافت، اما لازم بود درباره‌ی کیفیت برگزاری این مناظره تأمل بیشتری انجام می‌شد.

فرهنگی

خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: مناظره اخیر میان حامد کاشانی و سلیمانی اردستانی درباره جزئیات وقایع پس از ارتحال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، یعنی تشکیک در موضوع شهادت و نحوه‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد، اگرچه از منظر تحلیل محتوایی به اذعان مخاطبان عام و خاص، با برتری استدلالیِ کاشانی به پایان رسید، اما عبرت‌های مهمی را برای فضای رسانه‌ای و علمی به دنبال داشت. عبرت اصلی این بود که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». این مباحث پیرامون جزئیات تاریخی و الهیاتی واقعه‌ی هجوم به بیت شریف وحی، از مباحثی بسیار تخصصی است که ورود آن به فضای عمومی، اگرچه شور مخاطب را برانگیخته، اما نیازمند دقت و احتیاط بالایی بود که رعایت نشد. این مناظره نشان داد که مباحث عقیدتی حساس، وقتی از محافل علمی تخصصی خارج و در معرض قضاوت عمومی قرار می‌گیرند، مستعد سوءتفاهم و دامن‌زدن به اختلافاتند. اگرچه هدف کاشانی دفاع از مسلمات بود، اما شیوه‌ی طرح مباحث اردستانی، زمینه‌ساز این بحث‌های دشوار شد.

مناظرات معمولاً در دو لایهٔ مجزا سازماندهی می‌شوند: لایهٔ عمومی و لایهٔ تخصصی. در حالی که مناظرات عمومی بر محوریت مباحثی شکل می‌گیرند که برای عموم جامعه قابل فهم و مرتبط هستند و هدف اصلی آن‌ها ایجاد آگاهی اولیه یا شکل‌دهی به افکار عمومی است، مباحث تخصصی نیازمند دانش پیش‌زمینه و بررسی عمیق‌تری هستند. این مباحث تخصصی معمولاً در لایه‌های مناظرات علمی و در محافل کارشناسی تعریف و مطرح می‌شوند، جایی که دقت، استدلال‌های مبتنی بر شواهد و صحت فنی باید بر سهولت فهم عمومی اولویت یابد و طرح آن‌ها در فضای عمومی، بیش از آنکه هدفی سازنده داشته باشد، می‌تواند موجب تشتت شود.

تحلیل مناظرۀ کاشانی و اردستانی؛ تقابل هویت شیعی با عقلانیت انتزاعی

لذا، شکاف بین این دو لایه به این صورت پر می‌شود که مناظرات عمومی غالباً با ساده‌سازی مفاهیم پیچیده، یا ارائهٔ خلاصه‌ای از یافته‌های تخصصی هدایت می‌شوند تا بتوانند با مخاطب گسترده ارتباط برقرار کنند. در مقابل، محافل تخصصی با اجتناب از سطحی‌نگری، به تضادهای ظریف، روش‌شناسی تحقیق و جزئیات فنی می‌پردازند که این امر منجر به غنی‌سازی دانش و پیشبرد مرزهای علم یا تخصص مورد نظر می‌شود، اما این جزئیات تخصصی معمولاً در فضای عمومی یا به دلیل پیچیدگی، نادیده گرفته می‌شوند یا به شکل ناقص منعکس می‌شوند. علاوه بر این، در محافل تخصصی‌تر، مخاطبانی حضور دارند که اهل فضل و دانش‌اند و دقیق‌تر به ضعف‌های علمی و ارجاعات نامعلوم پی می‌برند و از این جهت تضادها سریع‌تر روشن می‌شوند و طرفین مناظره راهی برای فرار علمی ندارند.

نکته‌ی دیگر اینکه مناظرات، چه در سطح عمومی و چه در حوزهٔ تخصصی، تنها زمانی مفید هستند که شرکت‌کنندگان درکی قوی از موضوع داشته باشند. مشکل اصلی زمانی پیش می‌آید که طرفین مناظره، یا حتی یکی از آن‌ها، دانش کافی در آن زمینه نداشته باشد یا فاقد روش پژوهشی باشد؛ در این حالت، استدلال‌ها دیگر بر پایهٔ واقعیت یا منطق قوی بنا نمی‌شوند و به اعتبار بحث لطمه می‌زند.

این مسئله در سطح عمومی بسیار خطرناک است، زیرا یک فرد ناآگاه می‌تواند با شور و هیجان صحبت کند و اطلاعات اشتباه را به تعداد زیادی از مردم منتقل کند. وقتی روش تحقیق صحیح رعایت نشود، بحث از مسیر علمی خارج شده و به سمت ارائهٔ شایعات یا ادعاهای بی‌اساس سوق پیدا می‌کند. در نتیجه، به جای پیشبرد فهم مشترک، مناظره به محلی برای تبلیغ دیدگاه‌های شخصی و غیرمستند تبدیل می‌شود.

به عنوان نمونه‌ای بارز از این عدم تناسب، فردی را در نظر بگیرید که با موضعی قاطعانه اعلام می‌کند: «تاریخ را قبول ندارم و تاریخ جزو منابع من نیست؛ کل تاریخ حتی در حد ظن و گمان هم ارزش ندارد.» این فرد سپس در ادامه بیان می‌کند که دربارهٔ موضوعات حساس مانند واقعهٔ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها صرفاً به دلیل اینکه «رشته‌ام تاریخ نیست»، از ورود به بحث اجتناب می‌کند، اما روش خود را «انباشتی» می‌نامد که متکی بر شواهد و قرائن (احتمالاً غیر تاریخی یا غیر مستند!) است.

دینداری به‌سبک اردستانی؛ نقد یک قرائت نرم اما انحراف‌زا

اگر این فرد در مقابل یک مورخ متخصص قرار گیرد، این تضاد به وضوح خود را نشان می‌دهد. مورخ، با اتکا به روش‌شناسی انتقادی اسناد، تحلیل منابع اولیه و ثانویه و نیز رعایت اصول تاریخ‌نگاری علمی، می‌کوشد تا با استدلال‌های منسجم و قابل ارزیابی به تحلیل بپردازد. در حالی که طرف مقابل با نفی بنیادین ابزار اصلی بحث (یعنی «تاریخ»)، عملاً هرگونه گفت‌وگوی مبتنی بر شواهد متداول را ناممکن می‌کند و صرفاً به برداشت‌های شخصی یا روش‌های «انباشتیِ» مبهم و بدون چارچوب علمی متکی می‌شود.

مشکل اساسی در این سناریو، نه صرفاً تضاد در دیدگاه، بلکه تضاد مُهلک در روش‌شناسی پژوهش است. فرد اول، در حالی که ادعا می‌کند در حوزهٔ ادیان آسمانی (مسیحیت و یهودیت) تخصص دارد، با نفی بنیادین تاریخ به عنوان یک منبع، خود را از ابزارهای اصلی شناخت آن ادیان محروم می‌کند. اینجا یک تناقض اساسی مطرح می‌شود: تخصص در ادیان آسمانی بدون فهم عمیق تاریخ چطور ممکن است؟ تمامی متون، ساختارها، رویدادها و تحولات کلامی و فقهی ادیان، همواره در بستر زمان و مکان شکل گرفته‌اند؛ تاریخ، نه تنها یک «منبع»، بلکه چارچوب تحلیلی برای فهم هرگونه دانش دینی است.

وقتی این فرد در طول مناظره، روش خود را به شکلی غیرشفاف و متناقض (مثل ادعای روش انباشتی بدون چارچوب) پیاده‌سازی می‌کند و در مقابل، مورخی متخصص با روشی مستند قرار می‌گیرد، مناظره به جای تبادل اندیشه، تبدیل به رویارویی میان:

* فردی با دانش خودخوانده و روش‌شناسی متزلزل که به دنبال اعتبار از تخصص ادعایی خود در حوزه‌ای دیگر است.
* متخصص متعهد به روش که تمامی استدلال‌هایش بر شواهد تاریخی و روش پژوهشی معتبر استوار است.

نتیجه این است که مناظره نه تنها سازنده نیست، بلکه به یک جدال بی‌حاصل تبدیل می‌شود که در آن، یکی از طرفین از ورود به معیارهای اعتبار علمی که خود مدعی تخصص در آن است، طفره می‌رود.

انتهای‌پیام/

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *